یارالی دورنا

وبلاگ رسمی شاعر بلند آوازه دیار سبلان زنده یاد استاد عاصم اردبیلی

یارالی دورنا

وبلاگ رسمی شاعر بلند آوازه دیار سبلان زنده یاد استاد عاصم اردبیلی

این وبلاگ برای نشر آثار و تحلیل شعر و ارائه مطالب ارزنده در مورد شاعر بلند آوازه دیار سبلان زنده یاد استاد عاصم اردبیلی ایجاد شده است تا گام کوچکی باشد در راه ادای دین به فرهنگ و هنر این مرز و بوم.

با تشکر
آرمین عاصم
دانشجوی ارشد زبان و ادبیات فارسی

بایگانی

دیوان اشعار عاصم اردبیلی منتشر شد .

این دیوان اشعار مشتمل بر کلیه اشعار ترکی و فارسی عاصم اردبیلی در قالب های مختلف می باشد. که به کوشش آرمین عاصم کفاش تدوین شده است.

مقدمه ی این دیوان نفیس توسط دکتر محمدزاده صدیق ( دوزگون) نوشته شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۰۰ ، ۱۱:۳۴
آرمین عاصم کفاش


شرحی بر شعر جهنمده بیتن گول

شرح کلی در مورد زبان، ساختار و قالب شعر:

شعر جهنمده بیتن گول یا گلی روئیده در جهنم در قالب بحر طویل به زبان ترکی  سروده شده است زبان شعر بسیار روان وبه دور از تکلّف می باشد و از واژگان و کلماتی استفاده شده است که بارعاطفی زیاد دارند درهم تنیدگی بسیار مناسب قالب با درون مایه شعر سبب تأثیرگذاری بیشتر آن در مخاطب شده است از لحاظ ساختار ، شعر از دو بخش تشکیل شده است که در  بخش اول با برائت استهلال زیبا وتصویر سازی هایی بدیع وتلمیحات لطیف به شرح ماجرای داستان عاشقانه سوری پرداخته شده است که  در بخش بعدی به شرح کامل این تلمیحات و تصاویر از منظر زیبا شناسی شعر خواهیم پرداخت؛ همچنین در این بخش شاعر علاوه بر منظر زیباشناسی ، نگاه جامعه شناسی هم به ماجرا دارد.

بخش دوم شعر یک هنجار شکنی در حوضه شعر غنایی را در بر دارد؛ در بیشتر منظومه های عاشقانه ، شاعر فقط به نقل و روایتگری صرف ماجرا می پردازد ولی ما شاهد آن هستیم که در این بخش از شعر شاعر احساس خود را از این ماجرا بیان میکند و با سوری درد دل می کند و به او دلداری می دهد .

این ویژگی یعنی دلداری دادن شاعر به سوری تأثیر زیادی در شاخص بودن و ممتاز بودن شعر دارد.

ویژگی برجسته دیگری که در شعر به چشم می خورد این است که در تمام منظومه های عاشقانه عاشق و معشوق هر دو در داستان وجود دارند. مانند لیلی و مجنون ، خسرو و شیرین ، خان چوبان و سارای ولی در این شعر سوری تنها عاشقی که در ماجرای دلدادگی تنهاست و معشوق او توجهی به او ندارد.

همچنین در بیشتر منظومه ها عاشقانه عاشق ، مرد و معشوق، زن است اما در این شعر تحولی در این قاعده رخ داده است و سوری عاشق است و معشوقش مرد است.

در بخش دوم شعر نیز شاعر نگاه عرفانی خود را که برگرفته از سنت های عرفان ایرانی است در مورد هستی و اضداد بیان کرده است که در بخش دوم مفصلا به آن خواهیم پرداخت.

نگاه جامعه شناختی به شعر جهنمده بیتن گول

شعر جهنمده بیتن گول از لحاظ مضمون یک واقعیت اجتماعی را به تصویر می کشد و نقدهایی هم در این زمینه دارد.شعر با یک دید جامعه شناختی شروع می شود و می گوید که سوری در فقر و فلاکت زاده می شود و در دهکده ای در  دامنه هی کوه الموت با مشکلات فراوان زندگی میکند و بزرگ می شود و بالغ می شود تا اینکه عاشق پسری می شود.

فلکین قانلی الیندن بیر آتیلمیش یئره اَندی ،بیر فلاکت آنانین جان شیرسیندن سوتون اَمدی ،بو للو نیسگیل شله سین چیگنینه آلدی ،تای توشوندان دالی قالدی....

 شاعر به طور غیرمستقیم در این شعر به نقد این موضوع نیز می پردازد که در جامعه اگر دختری به پسری علاقه داشته باشد و مردم از علاقه او خبر داشته باشند و این دوست داشتن را یک جرم نابخشودنی برای او تلّقی می کنند که اگر این علاقه به ازدواج منجر نشود مردم با نگاهی تحقیر آمیز به وی می نگرند به همین خاطر است که سوری با کوله باری از اندوه خانه و کاشانه ی خود را رها می کند و قدم به دیار یار میگذارد.

از آنجاییکه جامعه شناسی ادبیات به برررسی روابط متقابل بین ادبیات و جامعه می پردازد می توان گفت که این شعر نیز هم از جامعه تأثیر پذیرفته است و هم تأثیر خود را به جامعه گذاشته است.

اثر پذیرفته ی این شعر از جامعه این است که یک واقعیت اجتماعی را مطرح می کند و نقدهایی هم بر آن دارد و در تأثیری که این شعر بر جامعه گذاشته است می توان گفت که مردم شهر اردبیل سوری را می شناسند و با او اغلب به مهربانی رفتار می کنند و در تهیه خوراک و پوشاک وی پیش قدم هستند.

لازم به ذکر است که در نکوداشتی که در سال 93 برای تجلیل از جایگاه ادبی زنده یاد عاصم اردبیلی در اردبیل گرفته شد سوری مهمان سرزده ی این مراسم شد و در حالیکه شعرش خوانده می شد قدم به سالن اجتماعات گذاشت و دسته گلی برای شاعر اهدا کرد و همه ی شرکت کنندگان تحت تأثیر این صحنه قرار گرفتند. در این مراسم نیز با همکاری مسئولان خانه ای برای سوری اهدا کردند و وی از وضعیت بی سرپناهی نجات یافت که این اتفاقات را می توان از تأثیراتی دانست که این شعر بر جامعه نهاده است.

 

 نگاه زیباشناختی به شعر جهنمده بیتن گول

به طور کلی هنر با زیبایی عجین است و لازمه ی اینکه اثری ، هنر تلقی شود باید زیبایی های خاص خود را داشته باشد. شعر هم به عنوان شاخه ای از هنر از این قاعده مستثنی نیست و لوازم این زیبایی در شعر آرایه های ادبی  و  صور خیال می باشد .

دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب می نویسد: « تأثیر در نفوس که هدف نهایی شعر و هر کلام غیر عادی است گاه از طریق خیال انگیزی حاصل می شود و گاه از راه تحریک عواطف.»[1]

عاطفه  مهمترین عنصر سازنده ی شعر است که در این شعر پررنگ به نظر می رسد به همین خاطر خواننده را بیشتر تحت تأثیر قرار می دهد. همچنین نشان می دهد که شاعر خود نیز تحت تأثیر ماجرا قرار گرفته است و از لحاظ روحی و عاطفی از این واقعه تأثیر پذیرفته است تا  توانسته است این شعر عاطفی را بسراید و به همین خاطر است که گویند: هر آنچه از دل برآید بر دل می نشیند. خود شاعر نیز در شعری این موضوع را تأیید می کند : اوره کدن چیخماسا شاعرین سؤزو ، اوره کلر قولاغی دینله مز اونو یعنی :سخن شاعر تا زمانیکه از دل برنیاید گوش قلبها از شنیدن آن عاجزند.

در این بخش ما به بررسی تصاویر زیبا و تأثیر گذار در شعر جهنمده بیتن گول می پردازیم:

همانطوریکه ذکر شد شعر برائت استهلال و تلمیح زیبایی دارد در جایی که می گوید: خان چوپانسیز سِلَه تاپشیرسین اوزون ،یوردوموزا بیر سارا گلدی.و سوری را به سارای تشبیه میکند که بدون یار خود خان چوبان برای اینکه خودش را به سیل حوادث بسپارد به شهر اردبیل ، دیار یارش می آید .

سپس شاعر بی وفایی یار سوری را ذکر میکند که سوری بخاطر او و برای پیدا کردن درمان برای درد عشق به اردبیل آمده است. بیر وفاسیز یار اَلیندن ،یارا گلمز سانا گلدی، بیر یازیق قیز جان اَلیندن جانا گلمز جانا گلدی ، گئجه چکده الموت دامنه سیندن بورایا درمانا گلدی ،بیر آدامسیز سوری آدلی،اَلی باغلی ، دیلی باغلی.

بعد از آن شاعر به معرفی سوری با ذکر تشبیهاتی بدیع می پردازد و می گوید: سوری کیمدی؟سوری بیر گولدی ، جهنمده بیتیبدیر.سوری بیر دامجدی ، گؤزدن آخاراق اوزده ایتیبدیر.

ذکر تشبیهات بدیع از ویژگی های ممتاز این اثر است که باعث تصویرآفرینی های زیبایی شده است شاعر سوری را به گلی تشبیه می کند که در جهنم روئییده است و سپس او را به قطره اشکی تشبیه می کند که به محض از چشم افتادن در صورت گم می شود همانطور که ملاحظه می شود این تشبیهات تأثیرگذاری بیشتری دارند و باعث می شود که مخاطب رابطه ی عمیق تری با شعر برقرار کند و صحنه ها و تصاویر شعر مانند پرده های یک فیلم از جلوی چشمان مخاطب بگذرد.

سپس شاعر سوری را به لیلی تشبیه می کند ولی لیلی این بار در سرگردان به دنبیال مجنون میگردد سپس وی را به شیرین تشبیه می کند ولی این بار هم شیرین به شوق فرهاد کوهها را با تیشه ی خود می کند در حالیکه فرهاد آسوده خاطر در اتاقش نشسته است.

باز شاعر سوری را به قویی تشنه لب تشبیه می کند که در حال جان دادن کنار دریاست و به قول وی در همین شعر ، این نیز از عجایب روزگار است که صید به دنبال صیاد می دود و بدان نمی رسد.

در ادامه شاعر به سوری دلداری می دهد که این ویژگی همانطورکه گفته شد در آثار دیگر شاعران کمتر به چشم می خورد و این قسمت از شعر نقطه ی اوج شعر به حساب می آید .

....سوری جان اومما فلکده ن، فلکین یوخدی وفاسی ، نه قده ر یوخدی وفاسی او قدر چوخدی جفاسی ، کهنه رقاصه کیمین هر کسه بیر جوردی اداسی،او آیاقدان دوشه نی ایستیر آیاقدان سالان اولسون.................................. نیله مک قورقو بوجوردور، فلکین نظمی ازلدن اولوب اضدادینه باغلی، قره سیز ، آغلار اولانماز، دره سیز ، داغلار اولانماز، اولوسوز ، ساغلار اولانماز،گرک هر بیر گوزه له ، بیر دانا چرکین ده یارانسین،بیری انسین یئره گؤیده ن ، بیری ده عرشه اوجالسین،بیری چالسین ال آیاق غم دنیزینده، بیری ساحیلده سئوینج ایله دایانسئن.

سوری عزیز از فلک انتظار نداشته باش زیرا روزگار نه تنها بی وفاست، بلکه جفاکار هم هست.مثل رقاصه ی کهنه کاری است که با هرکسی عشوه ای دیگر دارد. او می خواهد افتادگان را بیش از پیش از پا بیندازد.... کاری نمی شود کرد زیرا نظم روزگار از ازل بدین گونه بوده است که اضداد به هم ربط داشته باشد. بدون سیاهی سفیدی معنا ندارد، بدون درّه کوهی وجود ندارد. بدون مرگ حیاتی نیست. باید به ازای هر زیبارویی،زشت رویی هم خلق بشود،باید یکی از عرش به فرش بیاید و دیگری هم یک شبه ره صد ساله بپیماید،یک نفر در دریای غم دست و پا بزند و دیگری با خوشحالی در ساحلی بایستد...

از لحاظ زیبا شناختی در این ابیات شاعر با آوردن تصویرهایی بی وفایی دنیا را یادآور می شود که این موضوع در آثار بیشتر شاعران منعکس شده است. همچون حافظ شیرازی که در شعری می گوید:

مجو درستی عهد از جهان سست نهاد          که این عجوزه عروس هزار داماد است

لازم به ذکر است که این ابیات دیدگاه عرفانی شاعر را نیز بیان می کند که هستی و جلوه های آن محصول تقابل تضاد آمیز و اصل متضاد است .کل جهان هستی از رویدادهای متضاد تشکیل یافته است و در این ابیات نیز مثال هایی چون، بدون سیاهی سفیدی معنا ندارد، بدون درّه کوهی وجود ندارد. بدون مرگ حیاتی نیست ، برای تأیید این موضوع آورده شده است.

در ادامه شاعر با تأسّی از این بیت حافظ که:

آسمان کشتی ارباب هنر می شکند              تکیه آن به که بر این بحر معلّق نکنیم  می گوید:

....نیله مک ایش بئله گلمیش ، چُور گلنده گوله گلمیش ، فلکین اه یری کمانیندا اولان اوخ آتیلاندا دوزه ده گمیش ، دیلسیزین باغرینی ده لمیش اه یری قالمیش دوزی اگمیش. اونو خوشلار بو فلک ائل ساراسین سئللر آپارسین. بولبول حسرت چکه رک گول ثمرین یئلله ر آپارسین. قیسی چول له رده قویوب لیلی نی محمل له ر آپارسین ، خسروی شیرین ایله ن ال اله وئرسین. فرهادین قامتین اگسین. باخاراق چرخ زامان نشئه یه گلسین ، کئفه دولسون سوری لار سولسادا سولسون بیری باش یولسادا یولسون، سیسقا بیر اولدوز اگر اولماسا اولدوزلار ایچینده ، بوسما ظلمته باتماز داش آتان، کول باشی قویموش ، داشنی اوزگه یه آتماز. سن یتیش سون هدفه ، اوندا فلک ، مقصده چاتماز داها افسانه یاراتماز....

کاری از دست کسی برنمی آید، زیرا آمد کار این گونه است که آفت به گل می رسد،تیری که از خم کمان روزگار پرتاب می شود به افراد صادق و راست بازبرخورد می کند و روزگار انسان های خوب و بی زبان را خراب می کند و هیچ چشم زخمی به افراد ناراست و نیرنگ باز نمی رساند. خوشایند روزگار این است که سیل بنیان کن،سارای ایل و قبیله را برباید.با وجود حسرت بلبل برای رسیدن به گل، بادها ثمره ی گل را می برند. مجنون آواره بیابان ها می ماند و لیلی را سوار بر محمل شترها می کند و با رساندن شیرین به خسرو قامت فرهاد خمیده می شود. روزگار با دیدن این صحنه ها مست می شود و خوشحال می گردد و فرقی نمی کند که افرادی مثل سوری پژمرده شوند یا نشوند، کسی به جهت غصه و غم موهایش را بکند و بیقراری بکند یا نکند. اگر ستاره ی کم سو و بی نوری در میان ستارگان آسمان نباشد، هیچ فرقی در حال آسمان نمی کند و آسمان نورش را از دست نمی دهد. کسی هم که سنگ پرانی می کند سنگ خود را به طرف انسان های بدبخت پرتاب می کند و با دیگران کاری ندارد. اگر تو به خواسته و آرزویت برسی در آن صورت فلک قادر به خلق افسانه های ماندگار نمی شود..

در این ابیات شاعر از دست روزگار گلایه ها دارد و ویژگی ضعیف کشی انسانهای زمانه مورد انتقاد شاعر قرار می گیرد و برای حکایت تکه سنگ و پای لنگ مثال هایی را مطرح می کند و می گوید که روزگار باعث شکست انسانهای صادق می شود و همین شکست و ناکامی هاست که موجب خلق افسانه ها می گردند.

در بند آخر شعر نیز سوری به پرنده ای تشبیه می شود که خزان روزگار او را از خانه و کاشانه خود رانده است . و مانند جوجه ای است که هیچ شیری از پستان مادر ننوشیده است و تنها به این قانع و خرسند است که در هوای یار تنفس کند و در پایان حیرت و پرسش شاعر مطرح می شود که مسئول و مسبب این آوارگی و دربدری کیست؟

 

نتیجه گیری

شعر جهنمده بیتن گول شعر غنایی است که ماجرای دلدادگی دختری به نام سوری را شرح می دهد. در نگاه اولیه این گونه فهمیده می شود که شاعر در این شعر کج رفتاری های فلک بوقلمون صفت را مورد نقد خود قرار می دهد که با ایجاد موانع و سختی ها مانع رسیدن عاشق به معشوق  می شود.اما با نگاهی ژرف به این شعر اینگونه نیز دریافت می شود که همه ی انسانها مانند سوری در این جهان به دنبال نیمه ی گمشده ی خود می گردند و عشق به معشوق ازلی آنها را به وادی های حیرت و سرگردانی می شد و در گرداب های هایل غوطه ور می سازد همانگونه که حافظ می گوید:

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل          کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

انسانها نیز مانند سوری مشکلات و ناملایمات را تحمل می کنند تا به مقصود نهایی خود برسند .براستی که : که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها.

 

نویسنده: آرمین عاصم کفاش

[1].دکتر عبدالحسین زرین کوب،شعر بی دروغ شعر بی نقاب ،ص 85.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۵
آرمین عاصم کفاش
https://t.me/asharasemardabili


asharasemardabili@
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۹
آرمین عاصم کفاش


به کنج نامرادی گرچه سر بر زیر پر دارم

خوشم یاد تو را ای نازنین دلبر به بر دارم

اگر رم داده ام آهوی دلجوی جوانی را

هنوز انبانی از عشق و محبّت زیر سر دارم

به سوز و ساز دوران آشنایم آنچنان گوئی

که عمری الفت دیرینه با زیر و زبر دارم

بیا بشکن طلسم انتظار دیر پایم را

که امشب در سر شوریده سودای دگر دارم

بیا تا در حریر شعر پیچم قدّ رعنایت

بیا ای جان تو را دور از نگاه بد نظر دارم

بیا در مرز دلتنگی بگیرم سخت دامانت

که در این وادی وحشت دو صد خوف خطر دارم

کویر تفته از پس ، پیش رو دیوار ظلمت ها

بفریادم برس ای دادرس قصد سفر دارم

اگر چون قطره افتادم ز چشم روزگار عاصم

چه غم آلونکی در  باغ ارباب هنر  دارم

 

اردبیل          21/9/1371

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۲۵
آرمین عاصم کفاش

                                                              زنده یاد استاد عاصم اردبیلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۰۰
آرمین عاصم کفاش

به نام خداوند جان آفرین               حکیم سخن در زبان آفرین

استاد عاصم اردبیلی سیزدهم دی ماه سال 1320 شمسی در محله قدیمی جمعه مسجد اردبیل در منزل پدربزرگ فقیدش شادروان استاد غلام عسگر عاصم کفاش که شاعر عاشورایی بود  قدم به جهان هستی گذاشت پدر مرحومش اسمعلی عاصم کفاش در کنار پدر خود مرحوم غلام عسگر در راسته کفاشان بازار اردبیل به کفاشی اشتغال داشت و همچنین وی نیز دارای ذوق ادبی بود.

استاد عاصم از سن  تا 7 سالگی برای کمک به پدر و پدربزرگش به مغازه کفاشی می رفت مرحوم غلام عسگر در مغازه کفاشی ضمن کار کردن اشعار خود را زمزمه می کرد و این امر باعث شد تا جوهره ی شعر و  شاعری در  ذات و وجود استادعاصم جریان پیدا کند.

استاد عاصم تحصیلات ابتدایی را در دبستان سنایی واقع در کوچه حسن آباد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان های پهلوی و صفوی به پایان رسانید.وی به مدت هیجده ماه خدمت نظام وظیفه خود را در سال 1342 به پایان رسانیدو وارد تربیت معلم تبریز شد و پس از گذراندن دوره آموزشی یکساله به اردبیل بازگشت تا به عنوان معلم استخدام شود؛ حدود یک سال در روستای کورعباسلو به معلمی پرداخت و سپس در دبیرستانهای اردبیل به تدریس زبان انگلیسی پرداخت.

در سال 1343 استاد عاصم ازدواج نموده و ثمره ی این ازدواج سه فرزند به اسامی داور و داریوش و رامین شد.

وی در سال 1353 به دانشسرای عالی تهران راه یافت و درخرداد ماه سال 1357 در  رشته ی زبان و ادبیات انگلیسی به اخذ مدرک لیسانس نائل گردید و دوباره به اردبیل بازگشت و در دبیرستان های اردبیل مشغول به تدریس زبان انگلیسی شد .

.استادعاصم به طور جدیت شعر و شاعری را از سال 1357 به بعد پیشه گرفت و با پیشنهاد مرحوم استاد انور در  انجمن ادبی آل محمد شرکت نموده و به فعالیت ادبی خود ادامه داد.

مرحوم استاد انور یکی از اساتید بی بدیل استان در عرصه ادبیات عاشورایی است و استاد عاصم از محضر آن بزرگواردر زمینه مرثیه سرایی  کسب فیض کرده بودند وایشان  به استاد عاصم این چنین توصیه کرده بودند که اشعار خود را بیشتر در محوریت اشعار اجتماعی قرار دهند و درد جامعه را در شعرهای خود انعکاس دهدو سالی یک بار در ماه محرم مرثیه سرایی کرده و در عرصه وقایع کربلا قلم فرسایی کنند که استاد عاصم تا آخر عمر خود به توصیه وی جامه ی عمل پوشانید و در ماه محرّم هر سال مرثیه ای که در رثای سالار شهیدان آقا اباعبدلله الحسین (ع) سروده بود  طبق رسم و روال موجود، در بازار اردبیل  با شرکت در دسته عزاداری انجمن شعرای آل محمد (ص) که خود استاد ، یکی از پیشکسوتان آن مجمع بود شعر خود را  ارائه می کرد.

استاد عاصم در سال 1373 اولین مجموعه شعری خود را با عنوان قانلی سحر و با مقدمه ی استاد ائلچی منتشر نمود که با استقبال بی نظیر خوانندگان در سال                 به چاپ هشتم   رسید  در این کتاب در میان اشعار اصیل و فاخر ترکی استاد شعر جهنمده بیتن گول یکی از اشعار ماندگار استاد می باشد که مضمون آن شرح ماجرای دختری دلباخته و سرگشته به نام سوری می باشد .

استاد در مورد انگیزه نوشتن این شعر می گوید : با یک گروه کوهنوردی به قصد قلعه ی الموت به قزوین رفته بودیم در دامنه این قلعه به روستایی به نام قازورخان رسیدیم که دوستم آقای نعمتی به ما گفت که اینجا روستای دختری به نام سوری می باشد و من تا آن لحظه سوری را نمی شناختم جویای جریان شدم که دوستم گفت به این روستا سپاه دانشی (سرباز معلم) آمده بود و پسری به نام ایوب عضو آن سپاه بود و سوری با ایوب اینجا آشنا شده است و از آنجایی که فرهنگ روستاییان این چنین اقتضا می کند که اگر دختری در این روستا با پسری مراوده و آشنایی داشته باشند باید ازدواج کنندسوری عاشق ایوب می شود و  ایوب به سوری قول می دهد که وقتی خدمت نظام وظیفه خود را تمام کردم با تو ازدواج خواهم کردو متاسفانه بعد از اتمام دوره خدمت بدون خبر، ایوب به اردبیل باز می گردد و سوری نیز وقتی از این  موضوع باخبر می شود او هم به دنبال ایوب به اردبیل عزیمت می کند ما از اهالی آن روستا جویا شدیم دریافتیم که اصل ماجرا چنین بوده است و به دنبال آن سپاهی سوری نیز به اردبیل رفت و پس از او پدر و مادرش نیز فوت کردند و سوری دیگر وابستگی در این روستا ندارد و تنها یک برادر دارد که در تهران زندگی میکند ولی از آنجایی که یکی از فامیلهایش فوت کرده به روستا برگشته است  و در حال حاضر او اینجاست ؛ در خلال این صحبت ها یکی گفت که  سوری اوست که می آید وقتی سوری به نزد ما آمد و احساس کرد که این ماشین از اردبیل آمده است بلاتشبیه مانند حرم آن ماشین را عاشقانه زیارت کرد و به دور آن ماشین طواف  وار می گشت  و به قدری برافروخته بود که من چنین خیال کردم که سر مرغی  را کنده اند و رهایش کرده اند و تا اینکه جان دهد این مرغ خود را به آن سو و این سو می زند و این لحظه تولد شعر سوری در ذهن من بود که پس از برگشتن به اردبیل در قالب بحرطویل آن را سرودم . سوری از طریق آموزش و پرورش اقداماتی برای یاقتن ایوب انجام می دهدولی ایوب باز بی اهمیتی خود را نشان می دهد و سوری بارها و بارها شاهد این بی اهمیتی ایوب در جاهای مختلف از جمله جلوی مدرسه ای که ایوب در آن به تدریس مشغول بود می شود و  در چنین وضعیت بی سرو سامانی در اردبیل باقی مانده و هنوزم که هنوز است به زندگی خود در دیار یار خود ادامه می دهد.

سوری جان اومما فلکدن فلکین یوخدی وفاسی...................

متاسفانه استاد دومین فرزندش داریوش عاصم کفاش را  در سال 1376 از دست داد و دل استاد عاصم را برای همیشه داغدار ماند در غم از دست دادن فرزند خود استاد می گوید که از همان سال به بعد این اندوه در اکثر شعرهایم مجسم هست حتی در غزل های طنز بنده هم رگه های  این غم و اندوه مشخص است همانطوریکه در شعری می گوید:

منه بیر داغ دادین، اسفند آیی ، دادّیردی فلک               تا بیلم سینه ی زینب ده کی آمار نه دیر

استاد عاصم اردبیلی سالها در میان مردم شهر خود زندگی کرد و در شادی مردم شاد واز غم و غصه آنان متاثّر شد وی به همین خاطر به ائل شاعری معروف شد چراکه مشکلات و دردهای مردم و نارسایی های موجود در  جامعه خود را حس می کرد ومانند آیینه ای در شعرهای اجتماعی خود آنها را منعکس می کرد.

دیرناقی آییرماق اولسادا اتدن        

 آییرماق محالدور شاعری ائدن

بلبل گینه گولون عشقیله یاشار      

   قفس آییرسادا بلبلی گولدن

استاد عاصم اردبیلی علاوه بر قانلی سحر آثار دیگری هم از خود به یادگار گذاشته است که در ذیل به ذکر آنها می پردازیم:

یارالی دورنا به سال 1377

نیسگیللی گولوشلر  به سال 1382

سوزلو گوزلر به سال 1388

کوزلو سوزلر به سال 1389

ال مندن اتک سندن به سال 1392

قانلی قیام به سال 1393

از زخم های ایل به سال 1393

استاد عاصم اردبیلی در زمان کهولت سنی خود نیز در دبیرستان دانش پژوهان اردبیل درکتابخانه آن دبیرستان مشغول فعالیت فرهنگی و آموزشی خود بود و معلّمان و دانش آموزان از استاد خاطره های به یاد ماندنی در ذهن خود دارند و خود را شاگرد استاد عاصم اردبیلی می دانند.

در سال 1390 همسر استاد که به بیماری دیابت مبتلا بود چندین بار به علت این بیماری در بیمارستان بستری شد وبه مدت سه سال استاد پرستاری همسر خود را در منزل به عهده خود گرفت .

استاد عاصم در این سه سالکه مشغول پرستاری از همسر خود بود به همین دلیل تحلیل رفتن جسم خود را احساس نکرد و زمانی به خود آمد که بیماری تمام بدن استاد را فراگرفته بود و پزشکان از وجود توده ای دربالای  پانکراس استاد خبر دادند استاد همسر بیمار خود را به پسر خودرامین در خانه سپرد و  برای مداوا به تهران عزیمت کرد و و در بیمارستان شهدا بستری شد دکتر خوشنویس عمل جراحی را انجام داد و متاسفانه به پسر بزرگترش داور گفت که خیلی دوست داشتم تا بهبودی استاد را به او برگردانم ولی سرطان تمام بدن وی را در بر گرفته است و متاسفانه کاری نمی توان کرد .

بیماری استاد را به خودش اطلاع ندادند زیرا که به توصیه دکتر روحیه بهتر برای استاد مناسب بود بازگشت استاد به اردبیل با استقبال پر شور و خودجوش مردم ا عم از شاعران ، نویسندگان ، استادان و اقشار مختلف جامعه همراه بود و این باعث دلگرمی استاد شد .

او سوزلو گوزلرینین حسرتینده یم گوزلیم

یئتیش هارایه  بیلیرسن چتین ده یم گوزلیم

استاد پس از بازگشت به اردبیل در منزل پسر ارشد  خود داور اقامت نمود متاسفانه در همین چند روزه خبر فوت همسرش او را غمگین و ناراحت نمود و استاد با اینکه وضع جسمانی اش   مساعد نبود در مسجد سیدآباد در مراسم ختم همسرش حضور پیدا کرد .

استاد شعر حیات یولداشیما بوشلودا قالدی در غم از دست دادن همسر خود سروده اند.

شورای فرهنگ عمومی استان همراه با سایر نهادها در اسفندماه 92 به پاس خدمات بی بدیل استاد در عرصه ی ادبیات ، فرهنگ و هنر استان مراسم نکوداشتی در طی دو روز در سالن فدک برگزار کردند و این موضوع خاطره ای به یاد ماندنی در اذهان عمومی و همچنین مایه ی رضایت استاد عاصم شد همانطوری که خود اظهار کرد که این خاطره ی شیرین را با خود از این دنیاخواهم برد.

استاد در دومین روز همایش این چنین گفت : سال 92 برایم سال خوبی نبود من دو گوهر گرانبهای خود را یعنی همسرم و سلامتیم راازدست دادم ولی از اینکه یکی از نوه هایم می خواهد راه مرا ادامه دهد خوشحالم و.....

استاد در منزل خود با بیماری دست و پنجه نرم می کرد و خانواده استاد ، دوستان و آشنایان به عیادتش می آمدند و متاسفانه در 14 اردیبهشت ماه، دار فانی را وداع گفت و خانواده استاد و جامعه ادبی استان درغم از دست دادن  استاد عاصم اردبیلی به سوگ نشستند مراسم تدفین پیکر استاد از جلوی دانشگاه آزاد با سیل عظیمی از هنردوستان ، ادیبان ، حسینیان و اقشار مختلف جامعه  به طرف بهشت زهرای استان انجام شد و در 15 اردیبهشت سال 1393در قطعه مفاخر به خاک سپرده شد و در مسجد اعظم اردبیل مراسم شام غریبان و بزرگداشت استاد با حضور گسترده ی جامعه ادبی ،حسینیان و مردم هنر پرور اردبیل بر گزار گردید و در واقع این آخرین بهار استاد عاصم اردبیلی بود ولی یاد و خاطره ی او در قلب مردم این مرزوبوم  همیشه زنده خواهد ماند و در شرح زندگانی استاد این جمله کافی است که بنویسیم عاصم و بخوانیم یارالی دورنا.    

                                                                                 با تشکر.  آرمین عاصم کفاش 

                                                                                          تابستان 1393

                                                                          دانشجوی ارشد زبان و ادبیات فارسی

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۴۸
آرمین عاصم کفاش